همیشه برایم جای پرسش بود که چرا ایستار (سنت) زشت و ناهنجار پاریز (قربانی) کردن زنده و پابرجا مانده است و در این هنگامه پیشرفت و سده پیوستارها (ارتباطات) و رایاتار (اینترنت) هنوز پدری می تواند در برابر فرزند خردسالش گلوی یک هستار زنده را ببرد و خونش را برای شگون به خودرواش بزند. نابخردانه تر از این نمی شود
این درست ولی ماندگاری این ایستار براستی باید آوندی (دلیلی) ریشه ای و شایان (مهم) داشته باشد و این آوند یکی از شایانترین فردیدهای (قانون های) فرماندار بر این جهان است. پاریز کردن به چهره نمادین یادآور این فردید است . فردید آشکار است : هر چیزی که در این جهان بخواهید بدست آورید باید چیز دیگری را پاریز کنید، هرچه آرمان ارزشمندتر، پاریز گران سنگتر. اگر بخواهید در دانشگاه پزیرفته شوید باید خاب شب، خوشگزرانی در مهمانی و ... را پاریز کنید، اگر ماهیچه های بزرگ و تراشیده را خواسته باشید باید خستگی و فشار وزنه های سنگین را به جان بخرید
و آزادی، این کالای گرانبها به راستی ارزشمندترین دارایی آدمیزاد را خاستار است که همانا خون او باشد
در پایان این را افزون کنم که می توان ارزشمندی پاریز کردن را در آموزشگاهها و رسانه ها به مردمان آموزش داده و یاد آوری کرد، نیازی به کشتن جانور بی گناه در خیابان به آن شیوه زشت و زننده و ددمنشانه نیست. کاشتن یک درخت بسیار زیباتر است و پرخاشگری (خشونت) را هم در همبودگاه (جامعه) نهادینه نمی کند
No comments:
Post a Comment